نوروز ۱۳۹۴وچند روز قبلش
سلام به همه خوانندگان وبلاگم نوروزتون مبارک انشاالله سال خوبی درپیش داشته باشین .امروز روز ۴عیده و امدیم رشت مثلا قرار بوده من درس بخونم که نشده هم تنبلی کردم و هم هفته قبل عید انفوولانزا گرفتم هم پرستار ارتین گذاشت رفت و با ارتین تقریبا درس خوندن محال بود .حمید از ۲۱اسفند امده منم دوروز بعدش مریض شدم یکمم هرید کردم کیف و کفش و مانتو گرفتم ۲۹اسفندم خواهرم امد و جمعه خالم به مناسبت قبولی پسر خاله شام مارو مهمون کرد منم انگشتر خوشکلمو که حمید دو ماه پیش برام گرفته بود انداختم دستم و گمش کردم و کلی غصه خوردمممم دیگه هیچییی اون شب قرار بود سال نو شروع بشه و ما قبلش خونه رو تمییز کردیم و هفت سین چیدیمو خواهرم برای سال تحویل امد خونمون ارتینم که تا 2شب بیدار بود تا بخوابه ۳شب شد روز بعدشم که بدخواب شدو لباس نوهاشو با گریه و زاری پوشید رفتیم خونه مادرجونم نهارم خونه بابام بعدشم رشت همیشه هم ارتین چسبیده بود به حمید نمیزاشت یه چایی بخوره یکمم دندونش اذیت میکرد که در حال جوونه زدن بودو الان کامل درمده شب برنامه نداشتیم بمونیم اما حمید خسته بودو موندیم ولی ارتین تا ۳صبح بیدار بودو گریه زاری راه انداخت ماهم سه صبح را افتادیم سمت لاهیجان تا رسیدیم ۴صبح بود تا ۱۲ظهرش لالا بودیم دو روز بعدشم کماکان بیرون بودیم و خونه تا امروز که دلمون گرفت وگفتیم یه سر بیاییم رشت و دو سه روزی بمونیم .میخوام عکس بزارم چون با گوشی مینویسم نمیشه .
حالا کارایی که ارتین میکنه:
دیگه کامل یاد گرفته راه بره ۸تا دندون داره.ددو مه مه,بابا میگه و خیلیییییی خیلیییی شیطونههه .تازه پرستارسم سر عیدی دعوا کرد و گذاشت و رفت.
انشالله بزودی بیام و پستمو با عکس کامل کنم