یه روز پاییزی
سلام پری قشنگم
دوباره پاییز شروع شده و من دلم گرفته اخه من اصلا پاییزو دوست ندارم.
الان یه ادینه تنبل و چرکولک و خواب الو نشسته جلوی سیستم فکر کن از صبح تا به حال هیچ کاری نکردم .حموم نکردم ،درس نخوندم ، غذا نپختم، خونه تمیز نکردم همین جور ولو شدم رو زمین.تازه بابا هم تو راهه و میاد خونه تنها کار مثبتی که انجام دادم ظرف قورمه سبزی رو از فریزر اوردم بیرون.
به نظرت چرا؟؟؟؟
هوا ابریه حالا یه کم خورشید خانوم درامده انگار اونم جون نداره من الان دقیقا دو هفته است موندم تو خونه خیلی حوصلم سر رفته تازه دلتنگ شمالم هستم وقتی فکر می کنم نمی تونم تا تابستون برم خونه بیشتر دلم تنگ میشه.
امروز برنامه دارم با بابا برم بیرون می خوام کتاب بخرم .تصمیم دارم برا امشب اسپاگتی با مرغ و قارچ درست کنم
دیشب بابا کالی خرمالو برام خرید من عاشق خرمالو هستم عزیزم انار هم دوست دارم میوه خوشکلی هست یادمه تازه که با بابا اشنا شدم یکیشو خشک کردم تا روز تولدش نگه داشتم بعدش بهش هدیه دادم بابا جونتم این قدر خوش ذوق بود اناررو گم کردددددددد هههههههههههههدم
اومدم عکس بندازم از این خرمالو نمی دونم چرا تو عکاسی استعداد ندارم اون نمک دون ها رو میبینی از یه فروشگاه تو لاهیجان خریدمشون دنبال سفید مشکیش بودم که پیدا نکردم این دو تا رو خریدم الانم گذاشتمشون رو سنگ اوپن آپشزخونهههههه