میوه عشق من و همسرم حمید رضا (پست ثابت)
حالا از نوشتن این کلمات احساس وجد می کنم. فکر نمی کردم به این زودی این خبر رو اینجا ثبت کنم. ولی خدا هدیه بزرگی بهم داد . شکرش رو به جا میارممممممممم. دوست دارم خدایا تو همه لطفتو برای من و همسرم تموم کردی. در همه مراحل زندگیم حضور پررنگتو حس کردم. هیچ وقت منو تنها نذااااااااااار.
کوچولوی دوست داشتنی من. من و بابا حمید در تاریخ 28آبان 86 آشنا شدیم و بعد از 4 سال در تاریخ 17 شهریور 90 باهم عقد کردیم و یک سال بعدش در تاریخ 16 شهریور 91 جشن عروسیمون برگزار شد و 4 ماه بعد از عروسی در حالیکه هردو شدیدا درگیر درس بودیم در تاریخ 12 دی ماه ساعت 8:30 شب متوجه حضور یه کوچولو شدیم که قراره همه زنگیمون بشه.
امید وارم قدم های کوچولوت برای همه خوب باشه و بهترین روز ها رو برای ما رقم بزنه.
وما در تاریخ شنبه21 بهمن در هفته 10 ام از این نه ماه متوجه شدیم فرشته کوچولوی ما فقط7هفته زندگی کرد و از همه زندگی یه قلب کوچیک تپنده داشت که اون رو هم از دست داد و با ما خداحافظی کرد تا شاید اگه دلش بخواد دوباره برگرده.
من و باباش همیشه منتظرشیم.
فرشته ی ناز من در تاریخ 8خرداد برگشت پیشمون... عاشقشیممممممممم باید قول بده همیشه پیشمون بمونهههههههههههههههههه
پسرم ارتین جون در تاریخ 29دی ماه 92 به دنیا امد و یک دنیا شادی برامون به ارمغان اورد.