زندگی پر از عشق منو شوشوزندگی پر از عشق منو شوشو، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

داستان شیرین یک عشق

ماه من

تو که ماه بلند آسمونی منم ستاره میشم دورت می گردم تو که ستاره می شی دورم می گردی منم ابر میشم رو تو می گیرم تو که ابر می شی رومو می گیری منم بارون می شم تن تن می بارم تو که بارون میشی تن تن می باری منم سبزه می شم سر در میارم تو که سبزه میشی سر در میاری منم یه گل میشم به روت میشینم تو که گل میشی وبه روم میشینی منم گنجشک میشم برات می خونم ...
2 تير 1390

درد دل من و فرشته کوچولو

 مامان جونم امروز اول تير 90 ديگه تابستون كم كم از راه رسيد ه و هوا خيلي گرم شده فرشته كوچولو كه  تو آسمونايي ، من و بابات خيلي منتظر چشماي خوشگلتيم ، منتظر خنده هاي شيرين حتي گريه هاي شبونه!!! بابا قول داده شبـا وقتي گريه مي كني خودش بغلت كنه  ترو خشكت كنه. بزار يه چيزي بهت بگم عسل مـامي  بابات اين قدر دوست داره كه نگو ، عاشقته عزيزكم ، محل كار بابايي تو خيابون بهار ت هرانه ، مي دوني !! اونجا پر مغازه هاي جور وا جوره كه براي ني ني ها لباس واسباب بـازي ، كالاسكه و تخت و اينا مي فروشن  هروقت كه ميرم دنبال بابايي با هم بريم بيرون از كنار مغازه ها كه رد مي شيم بابايي ميگه كي ميشه بياييم برا كيارا لباس بخريم...
2 تير 1390

اولين عاشقانه

از کدام آرزویم برایت بنویسم؛ ای تمام آرزویم. مي دانم که روزي تمام آرزوهایم رنگ و بوی تو را مي گيرند. عزيزكم خانه را از نورت روشن خواهی کرد   نمی دانم حتمااحساس عجیبی به من  دست خواهد داد هنگامیکه تو را میبویم و در آغوش میگیرم در چشمان تو من دنیا را خواهم دید ای نور چشمم کوچولوی من  بخواب کم کم بزرگ می شوی من تمام زندگی خود را به تو خواهم بخشید تا راحت بخوابی   کوچولوی من بخواب تو در قلبم گذشته و آینده من هستی چه قدر به خاطر تو شب زنده داری خواهم کرد    به خاطر چشمان توست که می خوانم ...
31 خرداد 1390

اولين نوشته

من اهل شمالم 25 سالمه و 5 ساله كه منتظرم يه زندگي زيبا و پر از محبت رو با كسي شروع كنم كه واقعا عاشقش هستم و دوسش دارم. و حالا هم كم كم داريم به هم ميرسيم. من خيلي ديدم كه وقتي دو تا جوون با هم آشنا ميشن و بهم علاقه مند كم كم راجع به آينده و زندگي ايده آل شون با هم حرف ميزنن. خوب من و حميدمم همين جور بوديم. حميد من عاشق بچه است مي دونم كه از دختر بچه ها خيلي بيشتر خوشش مياد.من و حميد تصميم داريم اگه بچه مون دختر شد اسمشو بزاريم كيارا . اسم قشنگي نه؟ من قبلنا هم يه وبلاگي با اين موضوع داشتم ولي حالا تصميم گرفتم اين وبلاگو آپ كنم تا يه دفتر خاطرات هميشگي برا كوچولويي كه مطمئنم يه روزي مياد و ما عاشقش خواهيم ب...
31 خرداد 1390