مهمون داری
یه سلااااااااااااااااااام با همه وجوووووووووووووود به دوستای عزیزممممممممممممممم
بعدشمممممممممممم یه علمه خستگی و دلتنگی برای تیکه قلبمممممممممم که هنوز نمی دونم کجاست و چه شکلیه ....نمی دونم کجاست؟؟!!! چرا می دونم ب اینکه یه فرشته است جاش توی قلبمهههههههههه ،بخشی از وجودمه که قراره یه وقتی که نمی دونم کی از خودم جداش کنمممممممم
زندگی ما هم جریان داره دوست جونا ولی با این تفاوت که این هفته مهمون داری کردم البته فقط به مدت 2 روز مامانم و مادربزرگمو و دختر عمه مامانم از شمال از تشریف آوردن پیش ما اونم برای اولین بار دل ما هم کمی بازشد و خیلی خوش گذشت تازه یه ساعتی هست که رفتند منم تندی خونه رو جارو کشیدم و دوش گرفتم و امدم پای نتتتتتتتتتت.
براتون بگم که از 5 شنبه همین طور دور خودم گیج می زدمممممم. اولش با شوشو رفتیم خرید کردیم ،بعدش تمییز کردن خونه و دوش گرفتن خودم بابا که رفت دنبال مهمون هامون من مشغول پخت و پز شدممم.
کیک یزدی پختم ،برای شام هم کشک بادمجون و بال مرغ کنجدی (البته جا داره خیلی خیلی از وبلاگ آشپزی های مامانم از سارا جون ومامان مرجان تشکر ویژه کنم)جون بال مرغ رو از دستور مامان مرجان پختم و خیلی لذیذ شد بابا که دیگه ابرومو برد آخرش دیس مرغ و کشید جلو خودش و همه شو خورد این قدر خوشش آمده بوووووووووووووووود.
خلاصه ساراجون و مامان مرجان و بقیه دوست جونا وبلاگتون عالیه من تا الان چند تا غذا از روش پختم که واقعا خوشم امد دستتون درد نکنه.
خلاصه برای فردا نهارمم غذا گذاشتم که صبح نخوام با عجله غذا بپزم بعدش مهمون ها رسیدند و همه از سلیقه چیدمان خونمون تعریف کردند شامو دور هم خوردیم بعدش فیلم عروسیمونو تماشا کردیم.
و خاله مهدیه این ها رفتند خونشون. خاله مهدیه دیروز روضه حضرت رقیه داشت جای همه خالی بود من که فقط سلامتی همه نی نی ها رو خواستممممممممم از ته دلللللللل وبیشتر برای الینا جونم دختر مونای عزیزم دعا کردم و حاجت خواستم که انشاالله خوب خوب بشه.
نا گفته نمونه یکی از دوستای خواهرم پارسال نذری کرده بود امسال حاجت روا شده بود و بعد از 6 سال با دختر 2 ماهش سوفیا خانم خوشکل امده بود.انشاالله دعای منم برای الینای عزیزم مستجاب بشه و کاملا خوب بشه.بعد پذیرایی و.. مراسم تموم شد ما هم برای شام اونجا موندیم از غذای نذری خوردیم بعدش دوباره با مهمون هامون برگشتیم خونه و لالا تا صبح که راهی شون کردمممممم.
دیگه خبر مبری نبووود فقط بد جوری استرس درس هامو دارم اخه مجبور شدم 3 روز درس نخونم وحالا از امروز عصر انشاالله دوباره شروع می کنم شما هم منو دعا کنید عزیزان.
راستی اینم برای دوست عزیزم شیما جان بنویسم نمی دونم دیروز وقتی می خواستم با خدا حرف بزنم تو همون روضه خواهرم یهو آمدی جلو چشم اگه لایق باشم کلی برات دعا کردم برای خوشبختیت و مهم تر از همه یادم افتاد دیروز کنکور داشتی امید وارم موفق باشی و به مراد دلت برسی عزیزم.
خدا جونم ما بنده ها خیلی غریب و بی پناهیم
مارو یادت نره
هرکی به نحوی گرفتاره
همه رو حاجت روا کن و گره از مشکلاتشون باز کن
ما رو هم یادت نره
بزرگترین نعمت سلامتیه این نعمت رو از هیچ کس دریغ نکن
ایمان و توکل بنده هاتو زیاد کن و به دلشون صبر زیاد بده تا با همه مشکلات بجنگند
آمیییییییییین یا رب ا لعالمیییییییین