خبر خوب....
سلام گلم ، هم نفسم ، عسل من و بابا خوبی ؟ یک هفته ای برای گلکم
چیزی ننوشته بودم حالا آمدم که یه کوچولو باهم درد دل کنیم.
تو این هفته هم روز های خوب زیاد داشتیم عزیزم ولی اتفاق خاصی نیفتاد .
بابا از 5 شنبه شب پیشم بود تا همین 1 ساعت پیش این چند روز هم گشتیم
و هم استراحت کردیم عزیزم همه زحمت هامونم افتاد گردن خاله جون . اما
خبر خوبی که برات اوردم اینه که ...... چند وقت پیش ها تو امتحان استخدامی
بانکی شرکت کرده بودم مراحل اولیه شو گذرونده بودم و موفقیت آمیز بود ولی
چون مدت ها ازش گذشته بود امیدی بهش نداشتم اما 5 شنبه با من تماس
گرفتن گفتند پرونده ام تکمیل وبعد از یکسری امضا ها و.. میتونم مشغول به کار
بشم. امروز من و بابا حمید دنبالش بودیم ولی موفق نشدیم مسئولشو ببینیم
مونده برا فردا بابا حمید خیلی خوشحاله احساس می کنم خیالش راحت
میشه .خوب کار بانک برا یه خانم موقعیت مناسبیه هم می تونم به کارای
خونه برسم هم در آینده ببرای شما بیشتر وقت بزارم و هم در آمد خوبی
داشته باشم ولی تنها نگرانیم درس خوندنه نمی خوام کار مانع درس خوندنم
بشه من باید با جدیت تو رشته مورد علاقه ام درس بخونم و به هدفم برسم
هم به کارم . بابا جونت خیلی بهم انگیزه میده بهم میگه همه انسانهای موفق
شرایط سخت رو تجربه کردند با سختی ها جنگیدند و موفق شدند ،موافقه که
هم کار کنم و هم درس بخونم منم تسلیم شدم خبر دوم اینه که وام
ازدواجمونم جور شده و ما مجبوریم اخر همفته دوباره بریم شماااااااااااااااال .
گلک من مامانجونت دیشب کلی بچه بازی درآورده ، کلی گریه کرده بابا حمیدم
ناراحت شده.ولی دست خودم نبود هروقت بابا داره از پیشم میره مثل بچه ها
می زنم زیرگریه چون وقتی بابات پیشم نیست خیلی احساس تنهایی میکنم
خدا کنه این روزامونم زودی بگذره .....برامون دعا کن عشقم
ن
امروز روز جهانی کودکه عزیزم درسته که هنوز تو متولد نشدی ولی من این روزو به همه فرشته کوچولو ها و دوستای گلت تبریک می گم نی نی های گل انشاالله تو این روز بهترین هدیه ها رو بگیرید و بهتون حسابی خوش بگذره ه ه ه ه هه ه ه
شنبه 16 مهر 90