نمی دونم از کجا بگم از کجا شروع کنم دلبرکم......
اول باید یه نفس عمییییییییییییق بکشممممممممممممممم. بعدش بگمممممممممممممم شکککککککککککککککککررررررررررررررررررر.
عسللللللللللللللللل مامان ما رو غافل گیر کردهههههههههههههه ممکنه بزودی از راه برسههههههه. بزار شمرده شمرده برات بنویسم.....
من از 10 دی ماه منتظر خاله پری بودم ولی چند روز گذشت و با وجود دلدرد زیاد خبری نشد . دیشب از بابا خواستم بی بی چک بگیره و بعد از امتحان کردن دیدم بلهههههههههههههه چی میبینییییییییییییییی 2 تا خط قرمززززززززززززز عکس العملم اون موقع اصلا دست خودم نبووووووووواولش با صدای بلنددددددددد باباتو صدا زدم بعدش گریه کردم تا بخواهییییییییی و افتادم تو بغل بابایی اونم هی بوسم میکرددددددددد. خلاصه شوک بزرگی بود جیگرممممممممممممم دیشب تا صبح از فکرو خیالت نخوابیدم نمی دونستم باید چی کار کنممممممممم بهم حق بده عزیزم خیلی غافلگیرم کردییییییی نه؟؟ الان حتما داری به من و بابات می خندی که این مدلی سر کارمون گذاشتی
هنوزم باورم نشده که منو تو واقعا نه قدم با هم فاصله دارییییییییییییم چه زود لحظه در اغوش کشیدنت داره فرامیرسه عشق مننننننننننننن.
حالا صبح امروز رفتم از دادم عصر جوابش میاون وقت بیشتر ابراز احساسات می کنم. هنوز بهت زدم که چی شد؟؟ یهووووووووووووو؟؟
عزیز دل مامان ما می خواستیم تو 4 سال دیگه بیای اما این قدر من بات حرف زدم خودتم طاغت نیاوردی و دلت برامون تنگ شددددددددددد.
قوربون تو برم منننننننننننن فرشته کوچولوی مننننننننننن.قدمت رو تخم چشماموننننننننن.
منتظر باش تا عصری بازم برات خبر بیارم .
بعدا نوشت:
خوب دوست جونا مسافر کوچولوی ما تو راهه ، شب 12 دی بهترین شب زندگی من و باباشو رقم زد.
کوچولوی نازنین خوب به من بچسب که خیلی عاشقتیم مااااااااااااااااا.
تو ادامه مطلب یه عکس از بهترین شب زندگیمون گذاشتم