زندگی پر از عشق منو شوشوزندگی پر از عشق منو شوشو، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

داستان شیرین یک عشق

یه تصمیماتی گرفتممممممممم

1391/12/3 22:51
نویسنده : مامان و بابا
1,062 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

 

 

من دلم می خواهد
خانه ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش دوست هایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو
هرکس می خواهد
وارد خانه ی پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ به من هدیه کند
شرط وارد گشتن
شست وشوی دلهاست
شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست
بر درش برگ گلی می کوبم
روی آن با قلم سبز بهار
می نویسم ای یار خانه ی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر خانه ی یار کجاست؟؟!!...

دوستان عزیززمممممممممم واقعا شرمنده محبت هاتونم تو این مدت تک تک حرف هاتون برام قوت قلب بود و همین دلگرمی ها باعث شد تو مدت کوتاهی خودمو پیدا کنم.

شکر خدا خیلی بهترم و به این نتیجه رسیدم که واقعا تو مسیر زندگی اگه خدا نخواد برگ هم از درخت نمی افته.

خیلی زیاد فکر کردم و فرصتی شد تا برنامه های زندگیمو مرور کنم.من حالا حالا هاااااااااا خیلی کارا دارم که باید انجام بدممممم کار هایی که لازمه تا برای انسان شدن یکی یکی تجربشون کنم و به ارمش برسم و اون موقع بتونم با روح و جسم ارام فرشته کوچولوی زندگیمونو تربیت کنم.

این پست رو صرفا برای اونهایی گذاشتم که بهم سر میزدند و نگرانی هاشونو از لابه لای حرف هاشون احساس می کردم واقعا دوستون دارم و شرمنده همه محبت هاتونم.

امید وارم روزی جبرانشون کنم. الان تنها کاری که می تونم بکنم که براتون پست های خوب بزارم تا وقتی تشریف میارید اینجا دل مهربونتون نگیره.

با همسری تصمیم گرفتیم هیچ اقدام خاصی برای بچه دار شدن نکنیم نه دکتری نه چیزی خدا هر وقت خواست میده .

این نتیجه ای بود که دیدم خیلی ها بعد از دوا درمون طولانی بهش رسیدن ویه روزی که از همه چیز ناامید شدن بچه دار شدند .بماند که همسرم هنوز کاملا امادگی بچه دار شدن نداره.

دوم اینکه امیدم به درس خوندنم بیشتر شده واقعا فکر میکنم امسال نتیجه خواهم گرفت . خدا پشتمه پس با تلاش و امید پیش میرم.

سوم اینکه سالها بود دنبال یادگری یک هنر اصیل بودم که خیلی بهم آرمش میده .هنر زیبای قالی بافی که انشاالله بعد از کنکورم میرم کلاس که یاد بگیرم. فکر می کنم با این هنر ارزشمند به ارامش برسم.

 

و یکی دیگه از کار هایی که قرار بکنم . می خوام یه سه تار بخرم و برم کلاس اینم یکی دیگه ا کارهایی بود که همیشه دنبالش بودم .

حالا حالا ها خیلی کار ها هست برای یادگیری وقتی مجرد بودم همیشه فکر می کردم خیلی حیف ادم یه عمر زندگی کنه و چیز خاصی از اطرافش ندونه دوست داشتم تو هر زمینه ای فعالیت کنم پس دوباره باید چنین روحیه ای رو تو خودم تقویت کنم تا زمان و از دست ندم .

من از اون دسته ادم هایی هستم که گاهی یه اتفاق لازمه بی افته تا به زندگی و خواسته های خودم فکر کنم. این اتفاق بهانه خوبی شد .

تجربه سخت و تلخی بود .ولی ارزشمند بود.

توکل بر خدا.

 


بعدا نوشتتتتتت: این اهنگ وبلاگ رو به افتخار شب عروسیمون و همسر گلم گذاشتممممممممممم.(حسودیت نشه هااااااا کوچمولو)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (23)

معصومه
3 اسفند 91 12:04
خداروهزاران مرتبه شکر که عزیزدلم خوبه و به روزهای خوب زندگی برگشته..خیلی خیلی کار خوبی میکنی..هرچی دوس داری یادبگیر و من مطمئنم توو همشون موفق میشی گلمممم.. نی نی هم زودی میادش..من میدونم..


قربونت برممممممم ممنونم از این همه انرژی مثبت
فسقلی مامان وبابا
3 اسفند 91 16:50

فقط برای تو
موفق باشی
خوشحالم که شادی و پر انرژی


مرسییییییییییییی
رضوان مامان رادین
4 اسفند 91 14:23
خدا را هزار مرتبه شکر که حالت بهتر شد...باور کن منم پا به پات ناراحت بودم گلم...دوست خوبم خیلی خوشحالم..چقدرررررررررررر برنامه های خوبی واسه آینده داری..موفق باشی عزیزمممممممممممم


ممنونم خیلییییییییییییییییی ببخشید که اذیتتون کردم جبران می کنم. خیلی ممنون که بهم انرژی مثبت میدین بووووووووووووووس
مامان صفا
4 اسفند 91 14:58
هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
خیلی عالیه منم عاشق سه تارم و قالی بافی اما هیچ وقت فرصت نکردم به طور کامل دنبالش برم و از هر کدوم یه نک زدم... برات خوشحالم.. امیدوارم یه روزی آهنگ سه تار زدن خودت بزاری تو وبلاگت..


ممنونم صفا جونم خدا کنه من بتونم برم دمبالش.خیلی ممنون از این همه محبت
الهه
4 اسفند 91 15:00
سلام دوست عزیزم آفرین به تو که انقدر قوی هستی

مرسی عزیزم از این که انقدر وبلاگ شادی داری
خوش به حال همسرت با این زن باحالش
خیلی میخوامت


ممنونم دوست عزیزم منم دوست دارم. انشاالله همه شاد باشند
الهه(مامان یاسان)
4 اسفند 91 15:01



:میسییییییییی
مامان گیسوجون
4 اسفند 91 15:29
عزیزم خوشحالم که بهتری رمزم همون قبلیه اگه نداری برو خصوصی


ممنونم عزیز دلم
سارا
4 اسفند 91 19:17
سلام عزیزم
نمیدونم منو یادته یا نه
چند وقت پیش خبر اومدن فرشته کوچولوت خوندم و انقدر درگیر بودم نشد کامنت بزارم
حالا اومدم که....
ولی میدونم این فرشته یه کا ناتموم پیش خدا داشت و دوباره میاد پیش مامانیش
به این فکر نکن که اگه دوباره حامله شدی بچه دومیه
فکر کن همین فرشته کوچولو بود
امیدوارم خیلییییی زود خبر دوبارشو بخونم


ممونم سارا جونم ممنونم برام دعا کن تا دلتنگ نشدم برگرده
سارا
4 اسفند 91 19:23
راستی عزیزم
رفتن به کلاس بافت جاجیم خیلی خوبه...ما میگیم جاجیم آخه من ترک قشقایی هستم و همین لباسی که تو عکس لباس اصلی ما هست
خودم جاجیم میبافم
عالیههههه باور کن
انقدر بهت آرامش میده که خودت دیگه ازش دل نمیکنی
تازه میتونی کیف و هرچی که فکرشو کنی ببافی


چه خوب چه لباس محلی خوشکلی دارین انشاالله که بتونم برم
شیما(دختر شهریور)
5 اسفند 91 11:06
قربونت برمممممممم عزیزم خدا رو شکر
افرین
من میدونستم هانی خودم خیلی قوی هست وووووووووووووووووووووو محکم
خیلی دوست دارم


شیماااااااااااااااا منم دوست دارمممممممممم
سمانه مامان پارسا جون
5 اسفند 91 11:57
خیلی ناراحت شدم آدینه گلم
من خبر نداشتم
ولی خیلی خوشحال شدم ازینکه اینقدر قوی و صبوری
روحیت خیلی خوبه عزیزم و این بزرگترین نعمته
ایشاا... توی وبلاگت دیگه فقط و فقط خبرای خوب ببینیم


قوربونت برم سمانه جون ممنمون
مامان کوچولو
6 اسفند 91 0:34
هانی جون خودم سلاااااااااااااامصد و پنجاه تا سلام دوس جونی.خدا رو شکر که بهتری نمیدونی با چه استرسی باز کردم وبلاگت رو تا از حالت با خبر بشم دوس جون.من و شوهری خوشحال شدیم وقتی اینهمه خبرای قشنگ شنیدیم.منم قالیبافی دوست دارم البته چون بابام نقاشی میکردن روی طلا من بیشتر تو کشیدن نقش قالی استعداد داشتم که اونم بخاطر عدم پیگیری اینجانب کور شد و رفت و ان چشمه ی ذوق که میجوشید خشک شدچه ادبی میحرفم منمن ازون جمله ادمهایی هستم که توپ تانک مسلسل براشون اثر نداره و نمیدونم کی قراره بالاخره فیزیک عمومی ترم 1پاس بشه اگه خدا بخوادواسه همین خیلی خوشحالم که کاری رو که من نمیتونم انجام بدم تو داری انجام میدی و اون رسیدن به ارزوهای قشنگته.امیدوارم موفق باشی هانی جون


فدات بشم عزیز دلم ممنونم از این همه لطف چقده ما باهم تفاهم داریم ولی من خیلی دوست دارم یاد بگیرم
مامان فتانه
6 اسفند 91 16:01
افرین خیلی کار خوبی میکنی موفق باشی...انشالله زود زود دوباره حامله میشی


مرسی عزیز دلم
مامان فتانه
6 اسفند 91 16:01
ما اومدیم با کلی عکس تولد....منتظرییم


آخ جون میایییییییییییم
فسقلی مامان وبابا
6 اسفند 91 17:37
سلام خوبی ؟ کجایی ؟ چه خبر؟

تقدیم به شما


مرسی دوستم در حال درس خوندم عزیزم
نگاری
7 اسفند 91 0:16
افرین خیلی خوبه دوباره برگشتی به روال سابقت


دارم تلاشمو می کنم نگاری
دخترم عشق من
7 اسفند 91 7:33
افرین ... حالا شدی همون دختر خوب و پر انرژی ...


ممنونم شیرین جون
مــآمــآنــے
8 اسفند 91 9:46
چرا من نمی تونم اهنگ وبلاگتو گوش بدم؟!

مغازه هایی که شلوار لی دارن اکثرشون شلوار بارداری هم دارن

من این مدل و یکی از فامیلامون گرفته بود خیلی خوشم اومد ازش.
هرجا گشتم نداشتن
تا بالاخره پیداش کردم

تا بالای شکم میاد و اذیت نمیشی

اگه میخوای تو پست بعدی از شلوارم یه عکس میزارم ببینی


درستش کردم مامانی بیا گوش بده. دستت درد نکنه مبارکت باشه
زهرا
8 اسفند 91 13:11
سلام دوستای گلم فردا باید بروم واز طرح جابرم دفاع کنم برام دعاکنید که بتونم برام دعاکنید!



الهیییییی انشاالله که موفقی دوستممممممم حتما
ماماندوقلوها
8 اسفند 91 13:17
موفق باشی عزیزم خیلی خوشحالم از تصمیماتتون


قوربونت عزیز دلم
معصومه
9 اسفند 91 10:00
آهنگ وبت بسییییییییییییییی زیباست.. حسودی هم داره ها..نی نی جان تا تونسی حسودی کن
مامان ترنم کوچولو
12 اسفند 91 8:25
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآفرررررررررررین
مانی محیا
19 اسفند 91 11:39
ایشاله به همشون میرسی. خیلی فرصت خوبیه.. ما رو ببین عبرت بگیر. کل انرژیمون صرف این خانم خانمها میشه..