سلام دوستای مهربونم...
سلام به دوستان عزیزم امید وارم که حال همتون خوب بوده باشهههههههه.بخدا شرمنده همتونم که نمی تونم بهتون سر بزنم مشغول درس خوندن هستم این قدر غرق درس هستم مخم کار نمیکنه بیام لینجا مطلب بنویسم. البته خبری هم نبوده جز این چند روز اخیر که خبر های خوبی پیش امده...
این هفته جمعه بابا حمید امتحانشو داد و از درس خوندن راحت شد عوضش من درس خون شدمو فکر کنم تا 7 تیر درگیر باشمممممممم خدارو شکر خیلی بهترممممممم خیلییییییییییییییی
20 اسفند اسما جون به دنیا امد دختر عمه فاطی نی نی ما میگن شبیه مامانشه و خیلی ارومه والا تا ما بریم بینیم فکر کنم حسابی بزرگ شده.
امسال اولین عید من و حمید رضا تو خونمون هست خیلی خوشحالم مامانم اینا هم برای عید میان تهران . چند تا سبزه گذاشتم برای عید ماشاالله خیلی خوشکل شده .
دیگه چی باید بگمممممممممم خبر مبری نیست اخه همین بود که نوشتم اگه کم میام و بهتون سر نمیزنم شرمنده تونمم... انشاالله بزودی به همه سر میزنم.
بوووووووووووووووووووووووس
بعدا نوشتتتتتتتتت عکس اسما کوچولو خدا حفظش کنه ماشاالله