لوبیای سحر امیز 6هفته ای
سلام به دوستان عزیزمممممممم و به لوبییا کوچولوی خودممممممممممم......ببخشید دیر امدیم بیشتر در حال استراحت و دست و پنجه نرم کردن با تهوعات بارداری بودممممممم.....
این چند روز خیلی اتفاق ها افتاد برامون ولی در کل همه چیز خوبه انشاالله....
پنج شنبه نصفه های شب احساس کردم کمی خون دیدم ولی چون از بچه ها نی نی سایتی شنیده بودم زیاد نگران نشدم سعی کردم اروم باشم و بخوابم صبش دیدم بازم یه نشونه هایی هست ولی چون درد نداشتم زیاد نگران نشدم بابا حمیدو بیدار کردم و اماده شدیم رفتیم بیمارستان نجمیه... واییییییییییی نمیدونین چقدر شلوغ بود پر از خانومای باردار بیشترشونم پا به ماه بودن بعد از کلی سوال و پرسش و پاسخ و 2ساعت انتظار رفتیم نزد خانوم دکتر... ماجرا رو براش شرح دادم گفت طبیعی هست البته اگه کم باشه ولی اگه زیاد شد یه 5تا دونه قرص خوراکی میدم بهت بخور ولی الان برو یه سنو بده و نتیجه رو برام بیار ... رفتیم بخش سنوگرافی واییییییییییییی دل تو دلم نبودددددد خوشبختانه زیاد شلوغ نبود و زود اسمم رو صدا زدن یه خانوم دکتر مهربون خوش اخلاق شروع کر سنو کردن و یه سری عدد و رقم گفت اخرشم به من گفت نی نی 6هفته و 1روزشه قلبشم میزنه و خوبهههههههه .....وای خدا اون لحظه هیچیییییییییییییییی دیگخ نمیخواستم زودی امدم بیرون و برای بابا حمید توضیح دادم که نی نی 4میلی متری ما حالش خوبهههههههه خوبهههههههههههههه خانوم دکتر هم گفته منو تایید کرد ماهم زود امدیم خونه خوشبختانه اثرات کمی از خونریزی تا دیروز عصر بند امد.
امروزم ازمایش دیابت بارداریمو دادم که نرمال بود و رفتم دکتر خودمم هم از سنوراضی بود و هم از ازمایش ها اجازه گرفتم که فردا بریم شماللللللللللل به شهر خوب لاهیجان خونه مامان جمیل جانننننننننن و باز هم دوری از بابا حمید و استراحت 1ماهه تا وقت سنوی ان تی برسههههههههه که فکر کنم اوایل مرداد باشه.
عکس لوبیای سحر امیزمونو میزارم که باباش داره از اون روز هی قوربون صدقه اش میرهههههههه.
امروز رفتیم بیرون برای دخترعمه و پسر عمو ها خرید کردیم یه شورت و رکابی سفیدم برای لوبیا جون خریدیممممممم با یه شورت و سر همی هندونه ای ی ی ی ی عسیسمممممممممممممم چشم امید من و بابایی هستییییییییییییییییییییییییی تو رو خدا مارو تنها نذاررررررررررررر.
راستی فکر نکنم بتونمم چند ساعتی سر جلسه امتحان بشینممممممممممم شاید به خاطر وجود نی نی گلو نتونم کنکور امسال رو با همه زحمت هایی که براش کشیده بودم شرکت کنم مطالب رو هم نرسیدم جمع بندی کنمممممممممم ولی هیچ چیز تو دنیا برام ارزشش بیشتر از لوبیای کوچولوم نیست مطمئنم اگه باشه انگیزه ام برای تلاش دوباره بیشتر میشهههههههههههههه.
وضعیت مامان تو این هفته:
قند:85،وزن 61/5،فشار خون 10/5:6
اینم نی نی مون
اینم برگه سنو