زندگی پر از عشق منو شوشوزندگی پر از عشق منو شوشو، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

داستان شیرین یک عشق

امدم یا یک عالمه حرف و عکس

1393/1/18 19:43
نویسنده : مامان و بابا
2,351 بازدید
اشتراک گذاری

سلاممممممممممم بدا یادم نمیاد کی امدم تا کجا نوشتم از چی نوشتم اصلا" فکر نمیکردم تو اپ کردن وبلاگم این قدر تنبل باشم البته تنبلی که نبود کمبود وقت بود و سر شلوغی الانم پسری رو پامه از فر صت استفاده کردم . به طور خلاصه تعریف میکنم چی شد و این 1ماهو چی کار کردیم.

بابا حمید چهارشنبه 21 اسفند امد لاهیجان و مامان جمیل و مامان بزرگم مارو تنها گذاشتن فکر کنم اون شبم مثل هر شب ارتین خان نخوابید 5شنبه شب مامان جمیل امد از ارتین نگه داری کرد و من و شو رفتیم بیرون تا من یکم خرید کنم...امسال از لحاظ عیدی خیلی سال خوبی بود به بابا حمید یک تبلت مارک اپل هدیه دادن ما چون تبلت داشتیم تصمیم گرفتیم بفروشیمش و یه چیز دیگه بگیریم این شد که یک دوربین دجیتال سونی خریدیم تا باهاش از پسری عکس بندازیم بماند که اصلا" از هنر عکاسی سر رشته ندارم عکسام خوب از اب در نمیاد.اون شب فقط از 1مدل مانتو خوشم امد و خریدمش رنگش سبز یشمی بود دیگه از بقیه چیزا خوشم نیومدو رفتیم فروشگاه خرید خونه رو انجام دادیم برگشتیم.کلن 1هفته قبل عید رو همش در حال خرید بودم 3تا شلوار خریدم کفش خریدم 2تا کیف خریدم شوشو پیراهن خرید و...

خانم خونه که من باشم به سرم زد برای عید امسال خودم شیرینی بپزم بگو اخه با بچه 1ماهو نیمه سر درد داشتی میکوبیدی به دیوار شیرینی پختنت چی بوددددددد بابا حمید ارتینو نگهدار کرد و ما 5مدل شیرینی پختیم نخودچی، برنجی، گردویی،نارگیلی،شکلات سوئدی،حیف که نشد عکس بندازممممممممم تعریف از خود نباشد مزه عالیییییییییییی مهمونا چند تا چند تا خوردن3کیلو پختم 12 عید همش تموممممم شد.

این هفته قبل عیدمون بود اما مهم ترین اتفاق 28اسفند بود پسری 2ماهه شد و نوبت واکسنش بود.

صبح چهارشنبه 28 اسفند پسرمو حاضر کردیم قطره استامینوفن بهش دادیم با بابایی اوردیمش درمونگاه دم خونمون فدای پسرم بشم که اروم بهم نگاه میکرد نمیدونست چی در انتظارشه پرستار مهربون 2تا واکسن زد به پسرم یکی پای راست یکی هم چپ بعدش چنان جیغی زد پسریییییییییییی که نگوووووووووو تا 1ساعت قیافه مظلوم داشت و تو حال بغض بود خدا رو شکر تب نکرد و بیشترشو خواب بود ولی شبو کلن بیدار بود .اسفند ماهمونم این جوری تموم شد .

فرداش ساعت 8/30شب قرار بود سال تحویل بشه ظهرش رفتم ماهی سبزه خریدم شمع خریدم و برا نهار مرغ گذاشتم پسری هم خواب بود حوصله نداشت منم اذیتش نکردم خونه رو جارو زدم بابایی رفت سلمونی ویه سفره هفت سین خوشتل چیدیمو حموم نمودیمو خودمون خوشکل کردیم نشستیم پای سفره عکس انداختیم خیلی خوب بود اولین عید ارتین بود و 3تایی شدنمون منم 3تا تخم مرغ رنگ کردم و گذاشتم رو سفره این پسره جیغ جیغو نزاشت 1عکس درست و حسابی ازش بندازیم.

بعد سال تحویل امدیم خونه مامانم عیدی گرفتیمو با مامانم رفتیم خونه مادرزرگم همه جمع بودن و بساط بخورو بخور پا برجا بود اونجا هم عیدی دادن به ارتین بیشتر عید امسال تو خونه بودیم چون ارتین گریه میکرد خواب بود دوست نداشت هی لباس تنش کنم هی از تنش در بیارم ولی با این حال به همه فامیل سر زدیم 2بار رفتیم رشت ولی شبو نموندیم.هکه زحمت کشیدن و به ارتین عیدی دادن تو البومش براش مینویسم که کی چقدر داد دست همه درد نکنه.11عید امسال برف شدیدی بارید همه جارو سفید پوش کرد شبش خونه خالم مهمون بودیم .

خودمونم خیلی مهمونی دادیم 4عید خاله مهدیه و دخترش شام مهمون ما بودن،6عید خاله مهدیه و نیروانا و مامانمو ومادربزرگم 10عید بازم خانواده خاله مهدیه و مامان و بابا و مادربزرگم 12عید هم عمه مریم و عمو وحید.کلی غذا های خوشمزه درست کردم اما از هیچ کدومش عکسی ندارم.

انشاالله سال 93سال خوبی برای همه دوستام باشه حالا برید ادامه مطلب عکس ببینین با توضیحاتشششششش..

 

من و ارتینو باباش

شبی که ارتین واکسن زد

 

سفره هفت سینمون

 

ارتین بعد تحویل سال در حال جیغ کشیدن

http://axgig.com/images/61174278220622519305.jpg

ارتین خوابالو با باباش

ارتین خونه مادربزرگم در حال لالا

ارتین صبح شنبه با لباس مهمونی کنار سفره هفت سین

ارتین با تریپ ملوانی در حال رفتن به رش

 

کلی عکس دیگه هم دارم انشاالله همه رو به مرور تو پست ها میزارم

 

 

پسندها (1)

نظرات (24)

فرزانه
19 فروردین 93 11:18
عزیزم ایشالا همیشه شاد و سلامت باشید
مامان صدف
19 فروردین 93 12:10
دلت آبى تر از دریا عزیزم به کامت گردش دنیا عزیزم الهى همیشه چون گل بخندى بهارانت خوش و زیبا عزیزم قدم نورسیده مبارک عزیزم. خدا واست حفظش کنه خیلی وقت بود به وبلاگ دوستام سر نزده بودم و الان که میبینم پسر گلت تو بقلته خیلی واست خوشحالم.
قاصدک
19 فروردین 93 12:57
ای جانم ارتین هزیز. چقدر نازی شما. عیدت مبارک
ازاده مامان آرتین
19 فروردین 93 16:00
قربونش برم-دو ماهگیت مبارک عزیزم-چه سفره هفت سین قشنگی شده کنار این نی نی قشنگ
ساجده
19 فروردین 93 16:55
عزیزممممممممممم عیدت مبارک خاله جون ماشالا مامان نازی هم داری
مامان پریسا
20 فروردین 93 1:48
سلام گلم خوبید؟ خدا رو شکر که در کنار ارتین جون بهتون حسابی خوش گذشته. دست و پنجت هم درد نکنه نه دیده و نه چشیده میتونم حدس بزنم که حسابی وشمزه شدن اون 3 کیلوشیرینی
مامان پریسا
20 فروردین 93 1:50
وای چه سورپرایز خوبیمامانی ارتین جون رو هم دیدیم به به تریپ گل پسر رو برم مننننننننکمی هم به فکر مامان های دختر دار باشید اخههههههه
حدیث مامان آرش کمانگیر
20 فروردین 93 2:33
عزیزم آرتین از همه سین های توی سفره خوشگلتره ماشاا... یه عالمهواسه آرتین و مامن گلش.انشاا... سال خوبی باشه واستون عزیزم
مانی محیا
20 فروردین 93 14:21
آخی دلم وا شد
مامی یسنا
20 فروردین 93 15:12
عزیزم تازه با وبلاگت آشنا شدم. من مامان یه دخمل کوچولوی 11 ماهه ام. ما ساکن آستانه هستیم، خوندن وبلاگی که صاحبش همون نزدیکات زندگی میکنه خیلی میچسبه.
رضوان مامان رادین
20 فروردین 93 23:20
ماشاا... چه عسلی شده عزیز خاله...آفرین به خانم هنرمنددددراستی مبارک دوربین
نیلوفر
21 فروردین 93 0:11
عزیز دلممممم چ ماه شده چه مامان خوشکلی انشالله سال عشقولانه خوبی داشته باشی
مامان ایلیان
22 فروردین 93 1:44
وای ماشالااااااااااااااااااااااااااااااااا چقدر بزرگ شدههههههههههههههههه عزیزم تپلی هم که شدی ماشالا وای من به فدات از چشم خسودا وبد به دور باشی بابا خیلی بهتون خوش گذشته ها همش مهمونی و خرید و عیدی و .. ایشالا هر روزتون عید و خوشی باشه پسملی رو میبوسم
مامان علی مرتضی
22 فروردین 93 3:32
سلااااااااااااااام خدا واسه هم نگهتون دارههه
مــآمــآنـے کـسـرے
22 فروردین 93 15:13
ماشالله هزار ماشالله چه بزرگ شده پسره خدا حفظش کنه آخی! واکسن! باز هم خدارو شکر تب نکرد برای جیغ زدنش، شاید دل درده، نفخ داره دکتر بردیش؟! خدا رو شکر همه چی عالی بوده
مامان دوقلوها
23 فروردین 93 19:07
سلام عزیزم سال نو مبارک خوبی گلم گل پسری خوبه گلم خوشحال میشم به وبلاگ سارا و ثنا بیاین و بهشون رای و امتیاز 5 رو بدین
آجی مهدیه
24 فروردین 93 8:52
ای جووووووووووووووووونم آرتینمو نیگا ماشالله ماشالله پهلوونی شده برا خودش . هانی جون خودتم خوشکل تر شدیا شیطون
مرضيه
24 فروردین 93 17:33
سلام عزيزكم.عيدتون مبارك.دير به دير كه مياي دلتنگتون ميشيم ماشاالله آرتين جون هم بزرگ شده خوشكل تر شده.اميدوارم هميشه و هرجا كه هستيد شاد و سلامت باشين.لپهاي ارتين جونم رو از طرف من ببوس ا
مامان فتانه
25 فروردین 93 0:12
سلام خانمی...من فکر کنم ادرستونو یادم رفته بود یا پاک شده بود...خوبین خانمی..؟کوچولو خوبه؟عزیزم چه بزرگ شده
خاله مینا
25 فروردین 93 11:27
ای جونم ماشالا چ دخمل خوشگلی خدا واستون حفظش کنه دوس داشتی به منم سربزن مامانی خوب
مامان یکتا و تینا
26 فروردین 93 10:49
الهی قربونش برم خاله جان با اون تیپ ملوانی ات انشالله سال خوبی را شروع کرده باشی عسلم
پرتو
26 فروردین 93 18:06
ای ول به این مامان هنرمند واقعا خیلیه با وجود یه فسقلی بشه شیرینی خونگی درست کرد خوشحالم عید بهتون خوش گذشته انشاالله تا پایان سال همین طور براتون باشه عزیزم ، ای جونم این آقا کوشولو حسابی از اون واکسنا اذیت شده ولی خوب چاره ای نیست و واجبه برای سلامتیه این جیگر خاله ، بوسسسسسسس به مامان ارتین و ارتین خاله
آسمونی
28 فروردین 93 15:58
سلام عزیزم . سال نوتون مبارک با تاخیر ..... آخی ماشالله چه پسری شده آرتین جون انشالله همیشه کنار هم خوب و خوش باشید
darya
30 فروردین 93 18:32
عزیزم سال نوت مبارک ان شالله همیشه شاد باشین ماشالله پسمل گلتم بزرگ شده هزار تا بوووس