یه عالمه دلتنگی برای تو
سلام به عزیز دوردونه ، گل گلخونه، یکی یدونه خودم!!!
وای مامانی تو نمیدونی من چقدر دلتنگت بودم قربونت برم الهی عشق من و بابایی
ازت دور بودم ولی کلی خبر برات دارم عزیز دل مامان ، البته این چند روز بابایی هم پیشم نبود رفتم شمال کلی خوش گذشت خونه مادرجون جشن امام زمان داشتیم نذری دادم و دعا کردم برا همه نی نی ها مامان و بابا هاشون و خونواده هاشون که همیشه سالم و خوش باشند . خوب حالا از خودم برات بگم یادته گفته بودم برا 26 قرار بابایی با خونوادش بیاد خونه ما؟ چون اقاجون تو تهران کار داشت و ما هم درگیر جشن امام زمان بودیم قرارو انداختیم برا جمعه 7 مرداد ، قرار شده تو اون جلسه در مورد همه چیز صحبت بشه و برا بعد از ماه رمضون جشن عقد بگیریم مامانی این چند روز رفتم مدل لباس انتخاب کردم ، رفتم چند تا ارایشگاه سر زدم، قبل رفتن با بابایی رفتیم انگشتر دیدیم و کلی کارای دیگه...
امروز هم میریم برا بابایی خرید کنیم ... مامانی خیلی خوشحالم خداکنه همه چیز اون طوریکه دلم می خواد پیش بره... تو خونواده ما همه منتظرند شاه دامادو ببینند . بابایی هم خیلی خوشحاله. من تازه امروز صبح رسیدم هنوز بابا رو ندیدم دلم براش یه ذره شده. اگه بتونم یه کم زود تر از اینجا خلاص شم با هم میریم بیرون.
تازه اگه بدونی این چند روز چقدر من پر خوری کردم کلی چاق شدم از حالا میرم تو تحریم تا روز عقدمون قیافم خوب باشه... حالا بعدا" عکس لباس نامزدی رو میزارم برات میگن دختر بچه ها وقتی بزرگ میشن لباس عروس ماماناشونو دوس دارن میپوشن بازی می کنن قوربون قد و بالات بشم من اگه ناز پری بشی میدونم که تو هم از این کارا می کنی قوربون شیطونی هات.
یه چیز در گوشی:چند شب پیش به بابایی می گفتم یه قولی بهم میدی بابایی گفت بگو ببینم چه قولی گفتم که قول بده وقتی وارد خونوادمون شدی منو جلوی چشم همه با خوش اخلاقی هات سربلند کنی بابایی هم گفت چشم. بعد بهم گفت تو هم به من یه قولی میدی؟ گفتم بگو گفت برام یه نینی خوشگل بیاری منم بهش گفتم اگه همه تلاششو بگنه و امسال دکتری قبول شه جایزه اش یه نی نیه حالا به خاطر تو کلی انگیزه درس خوندن داره می بینی نیومده دل بابا رو بردی؟؟ عاشقتیم عزیزم
بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
٢٧تیر٩٠