زندگی پر از عشق منو شوشوزندگی پر از عشق منو شوشو، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

داستان شیرین یک عشق

بدون عنوان

1391/8/27 16:47
نویسنده : مامان و بابا
1,192 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

www.bahar22.com            قالب ، کد موزیک ، تصاویر زیباسازی وبلاگ ، فال      WWW.bahar22.com

 

سلام آرامش من خوبی؟داشتم تو دفتر کار می کردم ولی خیلی خسته شدم گفتم بیام یه کم با تو خوشگلم حرف بزنم که خستگی هام از تنم بره راستش جیگر مامان از صبح دلم خیلی گرفته هم دل تنگم هم... قرار 5 شنبه با بابا حمید بریم شمال خاله اینا زود تر از ما میرن می خوان برن یه کم به مامان جمیل کمک کنند تا من برسم جمعه هم که قراره خونواده بابا بیاین خونمون بابا گفته با عمه فاطی و مریم میاین و اقاجون و مامان مهری هم که هستند با اینکه تا حالا خونواده بابا رو ندیدم ولی اصلا" استرس ندارم چون این طور که بابا تعریف کرده باید خیلی مهربون باشند . دلتنگیم از جای دیگه است اگه تو باشی باز من دلتنگ میشم؟ دیشب خاله مهدیه داشت از دوران بچکی نیروانا حرف میزد یه لحظه تو رو تو ذهنم تصور کردم کاش حداقل می دونستم پسری یا دختر . عزیزم پسر نازم یا دختر خوشگلم وقتی برات می نویسم یه کم حالم بهتر میشه. قوربون چشمای قشنگت بشم من می خوام این 1 ماه هرچه زود تر تموم شه دل تو دلم نیست دیروز بابایی بهم میگفت اینه تو خیلی عجولی یه کم صبر داشته باش حل میشه آخه بابا حمید صبر و تحملش خیلی زیاده دلتنگی هاشو ابراز نمیکنه از تنهاییها چیزی نمیگه خوب مامانی من میدونم چقدر داره بهش سخت میگذره همش داره کار میکنه شب ها دیر می خوابه صبح ها هم زود بیدار میشه من واقعا" از دوری خسته شدم از فکرو خیال نگرانی خسته شدم عزیزم .یه جوری طاغتم تموم شده دلم می خواد همه چیز زود بگذره . دیروز با بایی رفتیم پارک تو این هفته فقط 1 ساعت دیدمش یه پسر کوچولو داشت رد میشد من فهمیدم که بااب دلش باز هوای تو رو کردهاین روزا هرجا میرم یه بوی غریبی به مشامم میرسه حتما" عطر تن تو آره؟ چقدر بوش شبیه عطر باباییه عاشقتم عزیزم. بی قرارتم دلبندم به قلبم بیا من تو رو این طوری تو ذهن و همه وجودم تصور می کنم

اون موقع که میگیرمت بغلم   وقتی چشمات باز و هشیارند و برق می زنن، وقتی که تو شادمانی و می خندی، چشم های پدرت رو می بینم که در صورتت نشسته و تو دختر بابا می شی. در این لحظات که شور زندگی از نگاهت میباره و من کمی تو را می شناسم و می فهمم که شادمانه به زندگی نگاه خواهی کرد و ساده و مهربان خواهی بود.

 

نگاه آشنای دیگری که در چشمان تو میبینم در لحظه ای اتفاق می افته که تو چیزی را سخت می خواهی، مثل لحظه ای که تو خیلی گرسنه ای و با مشت های گره کرده شروع به شیر خوردن می کنی یا لحظه ای که به عروسک های بالای سرت نگاه می کنی و دست و پا می زنی.  نگاهت آنچنان مصمم و جدیه که باور داری مهم ترین کار زندگی همینه و باید حتما آن را به انجام برسونی و در این لحظه است که انگار نگاه پدرم تو چشم تو پیدا می شه و تو شباهت عجیبی به پدربزرگ پیدا می کنی. حالا من از نگاه تو می خوانم که در زندگی برای آنچه می خواهی پشتکار خواهی داشت.

 

و اما لحظه ای که صورتت آرومه و با وقارو مهربانی به ما که با تو حرف می زنیم گوش می دهی، نگاه آشنای مادر عزیزم را در چشم هات کشف می کنم و در آن می خوانم که  متین و آرامش بخش خواهی بود که تو را از همیشه دوست داشتنی تر می کند.

٥مرداد٩٠

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

مامان مهسا
5 مرداد 90 11:38
آخی، چقدر آرامش بخش بود این بند آخرش. به همه آرزوهات برسی خاله جون...
مامان سارا
5 مرداد 90 12:01
سلام . خوبيد؟
نوع نوشتن مطالبتون خيلي قشنگه.
فقط يه انتقاد داشتم. اول اينكه بالاي صفحه كه مشخص شده ني ني شما چند ماه و چد روز و چند ساعتشه، نوشته كه به دنيا نيومده و 3 سال و ... اشه.
اگه عكس هم توي تنظيمات وبلاگش هم بذاريد خيلي بهتر مي شه توي نگاه اول با ني ني شما آشنا شد، عزيزم.


سلام عزیزم مرسی که آمدین پیشم ولی ما هنوز نی نی نداریم که عکسشو بزاریم چشم اون بالا رو هم درستش میکنم
معصومه مامان سهند
5 مرداد 90 13:45
سلام خاله جون . خوشحال میشیم ما رو هم جزو دوستانتون قبول کنید. با اجازتون لینکتون میکنم
مامان سارا
5 مرداد 90 13:45
انشاا.. سالم و سلامت باشيد.هر دوتون. دستت درد نكنه. چند وقت بود دنبال سايتي براي طراحي عكس بودم كه توي وبلاگ شما پيدا كردم. خيلي متشكرم عزيزم. با اجازت لينكت مي كنم. دوست داشتي تو هم وب سارا كوچولو رو لينك كن. ممنون . باي
نی نی توپولی
5 مرداد 90 14:01
سلام چه با احساس نوشتی خوش به حال کاکل زری و نازپری جون
مامان نازنین زهرا
5 مرداد 90 15:50
سلام خیلی با احساس نوشتی عزیزم رمز رو به صورت نظر خصوصی برات فرستادم
111
6 مرداد 90 11:21
با کلیک بر روی لینک زیر اس ام اس بخوانید و درآمد کسب کنید http://ads.inpersia.com/users/ref/28804
معصومه مامان سهند
6 مرداد 90 15:32
سلام و صد سلام . با پست جدید به روز شدم. خوشحالم میکنید بخونید و نظرات خوشگلتون رو بهم بدید. من و سهند دوستتون داریم.
مامان سید ابوالفضل
6 مرداد 90 17:40
انشالله به تمام آرزوهات برسی عزیزم
معصومه مامان سهند
7 مرداد 90 17:41
خاله جون پست جدید گذاشتم خوشحال میشم به ما سری بزنید
مامان ماهان عشق ماشین
8 مرداد 90 6:53
سلام خیلی با احساس نوشتین عزیزم.هر چند که از ادب به دوره ولی کاش میدونستم چند سالتونه؟
masi
8 مرداد 90 9:40
عزيزم خيلي با احساس و قشنگ نوشتي.
مامان پریا
8 مرداد 90 10:34
سلام خیلی جالب نوشتی انشاء الله به تمام آرزوهای خوبت برسی ممنون از این که به من سرزدی
مریم
8 مرداد 90 10:50
خانومی خیلی بامزه بود احساست خیلی قشنگه آفرین
الهام مامان رامیلا
8 مرداد 90 14:42
سلام عزیزم من تورو با اسم دوست جونی صدا می کنم خیلی خوب نوشتی امیدوارم به همه آرزوهات برسی دوست جونی خودم
مامان ماهان عشق ماشین
10 مرداد 90 10:51
خدا گوید:تو ای زیباتر از خورشید زیبایم، تو ای والاترین مهمان دنیایم، بدان آغوش من باز است، شروع کن! یک قدم با تو،تمام گامهای مانده اش با من..... التماس دعا
مامان نازنين
12 مرداد 90 1:43
سلام ايشالله هر چه زودتر تمام روزهاي قشنگ زندگيتونو با هم ببنيد ولي فرصت براي بچه ذار شدن خيلي است عجله نكنيد