دفتر خاطرات
سلام نفس مامان خوبی عشقممممممممم؟؟؟
این دفتر خوشکل رو خاله مریم عید پارسال به همراه چیز های دیگه بهم هدیه داد تا حالا چیزی توش ننوشتم ولی می خوام اگه وقت شد و تونستم در حد دو سه خط هرشب پرش کنم این دفعه دیگه از تو نمی نویسمممممممممممم روز مرگی هامونو خیلی خلاصه یاد داشت می کنم البته تو این کارا تنبلم .
الان این قدر خوابم میاد مامانیییییییییییی که نگوووووووووووووووووو خواستم فیزیک بخونممممممممم دیدم مخم کار نمی کنه آخه گشنمم هست رفتم سراغ غذا درست کردن یه کمی عدس پلو پختم برای نهار خودم و شام بابا حالا منتظرم بپزه تا یه دل سیر بخورممممممممممممممممم .
دیگه خبر مبری نیست همه چیز در امن و امان استتتتتتتتتتتت سوگولی من دوست دارم هوارتا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی