زندگی پر از عشق منو شوشوزندگی پر از عشق منو شوشو، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

داستان شیرین یک عشق

دفتر خاطرات

1391/7/24 14:13
نویسنده : مامان و بابا
503 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام نفس مامان خوبی عشقممممممممم؟؟؟

این دفتر خوشکل رو خاله مریم عید پارسال به همراه چیز های دیگه بهم هدیه داد تا حالا چیزی توش ننوشتم ولی می خوام اگه وقت شد و تونستم در حد دو سه خط  هرشب پرش کنم این دفعه دیگه از تو نمی نویسمممممممممممم روز مرگی هامونو خیلی خلاصه یاد داشت می کنم البته تو این کارا تنبلم .

الان این قدر خوابم میاد مامانیییییییییییی محصلکه نگوووووووووووووووووو خواستم فیزیک بخونممممممممم دیدم مخم کار نمی کنه آخه گشنمم هست رفتم سراغ غذا درست کردن یه کمی عدس پلو پختم برای نهار خودم و شام بابا حالا منتظرم بپزهمحصل تا یه دل سیر بخورممممممممممممممممم .

دیگه خبر مبری نیست همه چیز در امن و امان استتتتتتتتتتتت سوگولی من دوست دارم هوارتا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

زینب مامان اميرطاها
25 مهر 91 15:38
سلام عزیزم خوبی اومیدوارم منو یادت باشه از بچه ها چه خبر همگی خوبن دلم برای همتون تنگ شده. من اینقدر گرفتارم با این نیم فسقلی که وقت ندارم بیام بازم به وبلاگم بیا و برام پیغام بزار خوشحال میشم
مامان علی
27 مهر 91 21:51
چه دفتر خاطرات قشنگی . منم ازین دفترا دارم برای خودم و خلوت خودم. امیدوارم قشنگترین لحظه ها رو توش ثبت کنی
مامان آینده (آرزو)*
5 آبان 91 21:36
سلاممممممم دوستم .خوبی ؟ وایییییییییییی عزیزم ممنون که میای پیشم ...خوشحال میشم .منم یکی از اینا دارم ولی قرمزشه...البته من برای همسری ولنتاین گرفتم ...خیلی خوشمله خودم انقده دوسش دارم که نگوووووووو ...یه بار عکسش رو گذاشته بودم تو رمزی ها ..در کل کار خوبی میکنی .من که یه دفتر دارم از روز خواستگاری رو توش نوشتم ...ولی هنوز از نی نی توش ننوشتمممممم
مامان آینده (آرزو)*
5 آبان 91 21:36
یادم رفت بگم .همسری از دفتره استفاده نمیکنه شاید بگیرمش برای خودمممممممم ....