پایان ماه هفتم و شروع ماه هشتتتتتتت وکلی حرف های گفتنی
سلام به دوستای نازنینممممممم امید وارم حالتون خوب باشهههههه ما هم زیر سایه خدای مهربون خوبیم شکر.
سلام به گل خوش عطروبوی خودممممممممممممم انشاالله تو هم مثل ما بی قرار امدن باشی مامان جون و بار تو بسته باشی که سالم بیای بغلممممممم.
جمعه 7آذر ماه 7ماهت تموم شد و وارد ماه 8شدیم از خدای مهربون میخوام کمک کنه تا 8هفته باقیمانده رو به سلامتی طی کنم و لیاقت مادر شدن و داشته باشم و تو زودی بیای بغلم خوشکلمممممممم.
درست همزمان با پایان 7ماهگی متوجه شددم بدنم اماده شیر دادن شده و اولین قطرات شیرررررر سرازیر شدددد مامان جون دیگه همه چیز داره مهیا میشه تا پیدات بشه عزیزم.
دیگه اینکه که دیگه کارای اسباب کشی رو شروع کردیم و تقریبا"همه وسایل جز ظرف هایی که توش غذا میپزم و غذا میخوریم رو داخل جعبه بسته بندی کردیم ،تخت رو جمع کردیم .
خونمون الان دیدن دارهههههههههه بنده خدا بابایی همه کاررارو تنهایی انجام داد من فقط ناظر بودم.
شنبه هم هماهنگ کردیم رفتیم کلی عکس انداختیممممم خیلی خوش گذشت عزیزمممممم حالا قراره 5شنبه بریم برای انتخاب عکس ها و فایلشم بهمون میده که یکی دوتاشو میزارم تو وبلاگ.
فردا ازمایش دیابت دارممم دوست دارم با این رعایتی که کردم قندم پایین امده باشه تو هم توپولی مونده باشییییییی.
اخر هفته هم مامانی و مادربزرگم از لاهیجان میان پیشمون انشاالله خوش بگذره .
مثل همیشه محتاج دعاتونمممممممممم.