زندگی پر از عشق منو شوشوزندگی پر از عشق منو شوشو، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

داستان شیرین یک عشق

این 3 4 روز چه طور گذشت؟

1391/8/27 16:38
نویسنده : مامان و بابا
807 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جوجوی من. دنیای زیبا

چه طوری؟ چه خبرا؟ وای یه وقت نگی مامان چه قدر بی وفا شده بهم سر نمیزنه هاهاهاهاها.... من و بابا همیشه به فکرتیم تو تو قلب ما جا داری عزیزم. این روز ها این قدر سرمون شلوغ بود که نگووووووووووووووووووو. نمی دونم از کجا شروع کنم... این چند روز من همه وقتمو تو بازار میگذروندم این قدر خرید کردم که واقعا" دلم نمی خواد تا یه مدتی تو بازار آفتابی بشم. من از روز سه شنبه مرخصی بودم تا الان صبح روز اول که کار خاصی نکردم به نظافت و این کارا گذشت عصرش با بابا رفتیم سمت جمهوری کراوات و پیراهن دامادی خریدیم یه چرخی زدیم و امدیم خانه فرداشم که عید بود و من و بابا قرار بود برا گرفتن لباسم بریم صبح زود بابای سحر خیزت بیدار شد و منو با صدای تلفنش از خواب بیدار کرد که حاضر شم برم بیرون ساعت 9:30 رسیدم سه راه جمهوری که به دلیل نماز عید همه خیابونا رو بسته بودن و بعد از 1 ساعت پیاده روی به بابات رسیدم خلاصه تا رسیدیم به خیاط 11 بود بابا مجبور بود دم در منتظرم بمونه چون تعطیل بود مجبور بودیم بریم خونه خیاط لباسمو بگیریم  خلاصه مامان جون رفتم لباسمو پوشیدم خیلی خوشگل شده بودالبته یه کاراییش مونده بود به خاطر همین بابات 2 ساعت دم در منتظر بود بمیرم براش پاهاش درد گرفته بود ولی در عوض با کمی صبر و حوصله لباس خوشکلمو تحویل گرفتم وقتی پوشیدم همه گفتن بهم میاد  ولی راه رفتن باهاش برام کمی سخت بود ،بعد گرفتن لباسم سوار ماشین شدیمو تا چهار راه ولیعصر بعدشم خونه خاله مهدیه لباسمو گذاشتم خونه با بابابا نهار رفتیم بیرون و عصرش کلا" با هم بودیم تا ساعت 7 که من برگشتم و کلی خسته بودم فرداش هم با خاله رفتم سمت بازار و دوباره عصرش با بابا خدایی دیگه خسته شده بودم  از خرید کردن و گشتن. تا اینکه دیروز که روز آخر تعطیلات بود با بابا جون تصمیم گرفتیم بریم فقط بگردیم رفتیم پارک نیاوران  کلی قدم زدیم آب انار خوشمزه خوردیم خلاصه عزیز دلم حالا که اول زندگیمونه  روز های خوشی رو سپری می کنیم من با پدرت کاملا" آرامش دارم و ازش راضیم فقط یه کمی استرس کاری هست که داره باباتو اذیت می کنه بیشتر از من باید برا بابات دعا کنی تا یه کمی از فشار های کاریش کم بشه استرس نداشته باشه و بتونه درسشو بخونه تا به هدفش برسه. برا خوشبختی من و بابات حسابی دعا کن و هم چنین برا به خوبی برگزار شدن مراسممون. زیباکلی مواظب خودت باش عزیز دلم راه من و تو خیلی از هم دوره ولی وقتی اینجا برات می نویسم احساس می کنم خیلی بهم نزدیکیم. هنوز نمی تونم  چهره نازتو تصور کنم و هنوز نمیدونم کی مهمون دلم میشی ولی دلم می خواد موقعی بیای که همه شرایطمون برای پذیرا بودنت مهیا باشه و چیزی برات کم نذاریم به امید دیدار روی ماهت بووووووووووووووووس

١٢شهریور٩٠

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (22)

مامی ملودی
12 شهریور 90 11:17
به سلامتي هميشه به خوشحالي
مامان حسین
12 شهریور 90 11:29
براتون ارزوی خوشبختی می کنم.
مامان محیا
12 شهریور 90 11:56
شاد باشی همش عزیزم
مامان الهام
12 شهریور 90 12:17
ایشالا همیشه به خوبی و خوشی و تفریح و خرید باشه
نی نی توپولی
12 شهریور 90 15:22
آخ جون خرید عروسی اگه این رسم قدیمیا هنوز پا بر جا بود من با همه عروس ها و دامادا بلند میشدم میرفتم خرید از خرید کردن برا هر کی باشه لذت میبرم...
نی نی توپولی
12 شهریور 90 15:23
جونم حتما تو لباس عروس عین ماه شده بودی ...مبارکت باشه
مامان پارسا جون
12 شهریور 90 17:44
به به مبارک باشه خانومی به سلامتی با پوشیدن لباس عروسی زیباترین احساس به هر کسی دست میده حتما تو هم خیلی ماه شدی.ولی بعد مراسمتون باید عکسهاتونو واسمون بزاریها خوش باشید گلم
مامان سهند
13 شهریور 90 1:30
عزیز دلم مرسی از حضور گرمت تو وبلاگ سهندم امیدوارم کارهاتون خیلی خوب و با موفقیت به پایان برسه و خیلی زود در کنار هم و در آغوش هم به آرامش برسیددددددد براتون آرزوی خوشبختی می کنم
مامان نازنین زهرا
13 شهریور 90 10:40
لباست مبارک باشه گلم انشالله خوشبخت بشی
پرنیا
13 شهریور 90 12:05
از محبت همیشگیتون به پرنیا ممنونم.امیدوارم که کوچولوتون سالم وراحت به این دنیا بیاد تا مامانشو خوشحال کنه .
الهام مامان رامیلا
13 شهریور 90 18:40
مبارکت باشه خانمم خیلی خوشحالم انشالله خوشبخت باشید راستی اگه دوست داشتی عکست رو بزار تا ببینمت خیلی دوست دارم عروس خانم رو ببینم لباستم مبارک
نی نی توپولی
13 شهریور 90 21:17
بادا بادا مبارک بادا...
مامان آریان جون
13 شهریور 90 23:23
تو لباس عروس چه احساسی بهت دست داد؟؟؟ شاد باشی عزیزم
مامان ماهان عشق ماشین
14 شهریور 90 3:18
به سلامتي هميشه به خوشحالي
دخترم عشق من
14 شهریور 90 11:04
مبارک باشه خوشبخت باشی عزیزم . از اینکه به وب فاطمه سر میزنی و نظر میدی ممنونم . وب خوبی دارید از خوندنش لذت بردم یاد خاطرات خودم افتادم
سارا(مامان سوگل)
14 شهریور 90 12:15
سلام عروس خانم.خسته نباشی. حتما بعد از این همه تدارک همه چی خوب برگزار میشه به سلامتی
مامان آناهل
15 شهریور 90 0:10
مریم
15 شهریور 90 12:34
سلام عزیزم خوبی همیشه به خرید و گردش ولی زیاد خودتو خسته نکن خانومی خوب برای جشنت استراحت کن بوسسسسسسسسسسسس
الهام مامان رامیلا
15 شهریور 90 19:02
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
مامان ماهان
16 شهریور 90 17:38
لباست مبارکه خانم خانمااااااااااااااا
مامان سید ابوالفضل
19 شهریور 90 4:37
خوش بگذره انشالله همیشه به خوشی و شادی
هديه محمودي
3 مهر 90 17:54
من 12 سالمه.......به منم سر بزنيد