زندگی پر از عشق منو شوشوزندگی پر از عشق منو شوشو، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

داستان شیرین یک عشق

29مهر

1391/6/28 12:47
نویسنده : مامان و بابا
594 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به قند عسل خودم خوبی مامی جونممممممم ؟؟؟؟ جونم برات بگه که مامی از دست خودم عصبانی ام ز.کلی عکس ریخته بودم تو فلشم که بیارم اینجا برات بزارم اما یادم رفت

همون عکس تولد بابا حمید که  قولشو داده بودمممممممممممممم .یادم رفتتتتتتتتتت. میبینی تو رو خدا چه مامان حواس پرتی داری؟؟؟؟ ز

دیگه برات  از ٢ روز گذشته بگم که 5 شنبه من مجبور شدم کمی دیر تر برم خونه وقتی هم که رسیدم خیلی

خسته بودم توراه که داشتم میرفتم خونه به بابا زنگ زدم داشت می رفت سر کلاسش و طبق

معمول وقتی برا من نداشتتتتتتز بهم گفت 2 ساعت دیگه بهم زنگ میزنه نشون به اون

نشون که تا ساعت 9 شب خبری ازش نشد ساعت 9 شب هم با کلی خستگی بهم زنگ زد

راستش مامان جون منم لجم گرفت و پشت تلفن اصلا" درست حسابی باهاش حرف نزدم  فقط

با بله خیر جوابشو دادم خوب آخه همش فکر می کنم این بابات این قدر سرگرم کاره زیباکه 

منو یادش میره بار ها بهم گفته ها این جوری نیست ولی خوب چی کار کنم؟؟؟ این شد که بابا

گوشی رو قطع کرد و رفت منم سعی می کردم به روی خودم نیارم اما تا صیح خوابم نبرد چون

هم دلم براش تنگ شده بود و هم از دستش ناراحت بودممممم دیروز صبحم که صنم جون

برا نهار مهمون بود منم در فکر خیال آقای پدر مشغول آشپزی شدم تا اینکه ساعت 12/30

سروکله بابات پیدات شد و گفت برا نهار میاد پیشم منم خوشحال و خندون به کارام

رسیدم از دستش ناراحت بودم ولی وقتی دیدمش یادم رفتتتتتتت.  از نهار تا عصر هم

که کنار هم بودیم تازه من کلی اصرار کردم آقای پدر چند خطی تو وبلاگ شما بنویسه که افتخار ندادنننننن ولی قول دادش که هر وقت سر حال بود بازم اینجا برا شما بنویسهز. شبشم

که دوتایی رفته بودیم بیرووووون هوا هم کلی سرد بود منم به هوای تابستون و گرماش لباس گرم

تنم نکرده بودمممممم یخ زدم مامانیز. تازه تو راه برگشتن از کنار جند تا مغازه سیمونی

رد شدیم وای چه وسایلای خوشکلی داشتن دلم همشو خواااااست بعد از خوردن شام

برگشتیم خونه و لالاااااز.

 

عزیز دل مامان لباس زمستونی های خوشکلتو تنت کن یه وقت سلما نخولییییییی . راستی مامان جون آهنگ وبلاگتم عوض کردم این اهنگ رو خیلی دوست دارم هم آرامش بخشه هم اینکه آهنگ گوشی باباییه فکر می کنم از اون یکی بهتره .عاشقتم مامانیییییییییییziba


٣٠ مهر90

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

زينب عشق مامان و بابا
30 مهر 90 12:18
سلام وبتون خيلي با روح و قشنگه هميشه شاد باشيد
مامان صدف
30 مهر 90 12:47
عزیزم خیلی خوبه که این قدر شوهرتو دوست داری. ولی سعی کن این قدر خودتو وابستش نکنی که شب به یادش خوابت نبره. وابستگی چیز خوبی نیست
مامان ترنم کوچولو
30 مهر 90 12:48
سلام گلم.این آقایون همشون وقتی سر کارن فقط حواسشون به کارشونه بر عکس ما خانوما.بهش خرده نگیر(البته همه تو دوره نامزدی این حساسیت ها رو دارن).بالاخره داره به خاطر خوشبختی هر دوتون تلاش می کنهو البته کاکل زری یا نازپری آینده.آهنگ هم واقعا گوش نوازه.حرف نداره.خوش باشید.
دینا
30 مهر 90 13:02
سلام عزیز دلم ایشالله نی نی به سلامتی به دنیا بیاد عزیزم تمام خوبیهای دنیارو برات ارزو میکنم
مامان صدف و سپهر
30 مهر 90 14:44
سلام عزیزم.وبلاگ زیبایی دارین.خوشحال میشم به منو بچه ها هم سربزنین. آقایون دنیاشون با ما خیلی فرق میکنه.چیزهایی که برای ما خیلی مهمه برای اونا عادیه.باید سعی کنی باهاش کنار بیای وگرنه حسابی آدمو کلافه میکنه. موفق باشی.
الهام مامان رامیلا
1 آبان 90 16:48
سلام آدینه جونم خوبی نیستی خبری ازت نیست خیلی آپ داشتی ندیده بودم وای که بابایی چه نوشته بود انشالله همیشه خوش باشی
مامان پارسا جون
1 آبان 90 18:19
سلام آدینه جون خوبی گلم؟ ایشاا... به همه آرزوهای قشنگت برسی عزیزم
مامان آناهل
2 آبان 90 1:11
آهنگ قشنگیه . مبارک باشه کوچولوهای مامان . هر چند ما به آهنگ قبلی شمارو میشناختیم. با آرزوی بهترین ها برای تو آدینه جان
مامان مبینا
2 آبان 90 16:11
سلام خوبی عزیزم؟ منم خیلی دختردوست داشتم ولی اون موقع که حامله بودم به کسی نمی گفتم،پیش خودم فکرمیکردم اگر بگم بعد پسر بشه شاید به گوش پسرم برسونن ولی بعدش که دختر شد خیلی خوشحال شدم ولی خانواده شوشو فکرمیکردن چون دختر شده اینطوری می گم.
مامی مائده
2 آبان 90 20:01
مامان ماهان عشق ماشین
2 آبان 90 22:19
خیلی دلخور نشو .حالا اولشه. 10 ماه دیگه علوسی دعوتیم.آخ جون آهنگ هم بد نیست آرومه ولی من اون قبلی رو خیلی دوست داشتم.ماهان هم همینطور.حفظ شده بودیم.
مامان حسین
4 آبان 90 14:45
سلام عزیزم تو دوران نامزدی از این مسایل زیاده...چرا زنگ نزدی؟چرا دیر زنگ زدی؟چرا کارتو به من ترجیح میدی؟؟؟دلخور نشو خانومی...راستش ما هنوز هم بعد چندسال یه وفتایی از این مسایل داریم ولی واقعا اینا نمک زندگین.زندگی همشم اب و گلاب نیست. از این دوران حداکثر لذتو ببر . راستی من لینکت کردم.
مامان آرین
4 آبان 90 23:57
سلااااااااام با پست نتیجه نظر خواهی آپیم زودی بیاین
معصومه مامان سهند
7 آبان 90 15:01
بدو بیا آپم خاله جونیییییییییییییی
مامان ماهان
14 آبان 90 9:26
آهنگ قشنگیه