زندگی پر از عشق منو شوشوزندگی پر از عشق منو شوشو، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

داستان شیرین یک عشق

روز های زندگی و حرف های نگفته

1390/10/5 12:35
نویسنده : مامان و بابا
692 بازدید
اشتراک گذاری

 

ziba

 

وای فدای نی نی ناز و خوشکل و جیگر طلا و شیرین و شکلات خودم

بشمممممممممممممممممممممممممممممم یه وقت نگی چه مامان بدی

دارماااااااااااااااا مامان می خواد نیومده فدات بشهههههههههههههههههه می

خواد نیومده دورت بگردههههههههههههههه ولی این قدر تنبل و خسته شده

که با اینکه هر لحظه به یادته فرصت چند خط نوشتن پیش نمیاد .خوب خوشکل

مامان چه طورییییییییییییییییییییی؟ کلی برات حرف

دارمممممممممممممممممم خبر های خوب خوب دارم مم م م مم م م م م

اما قبلش یه چاق سلامتی با دوستای نازنینم بکنم که دلم برا ششون یه ذره

شدهههههههههههههههه همه نی نی های مهربون قوربون همتون دلم برا

نوشته های تو وبتون تنگ شده ه ه ه قول می دم کم کم به همه

سربزنممممممممممممممممممم مامان جونم نمی دونم دقیقا" از کی برات

ننوشتم ولی خدارو شکر تو این مدت خبر بد نداشتیمممممممممممم و همه

چیز خوب بودهههههههههههههه از 20 آذر شروع کنم که سالگرد ازدواج خاله

مهدیه بود من یه هدیه براشش خریدم شبش بابا حمید امد خونه خاله اما

قبلش من و بابا یه کمی رفتیم قدم زدیم تو راه یه طلا فروشی دیدیم که یه

انگششتر خوشکل چشم مامان رو گرفت نگین سبز خوشکلی داشت بابای

مهربونت هم تصمیم گرفت به مناسبت هدیه شب یلدا اون انگشترو برام بخره

ه ه ه ه خلاصه اون شب هم برا خودش شب خوبی بود یه 10 روزی تا شب یلدا

مونده بود عزیزکم من هم مثل همیشه روز ها وشب هارو به امید اینکه 4

شنبه ها بیاد من برم پیش بابا و تا جمع اونجا بمونم سر کردم هر هفته برا باباا

جون با کلی ذوق و شوق غذا های خوشمزه پختم جیگر مامان ،4شنبه هفته

پیش ما مهمون داشتیم مامان جمیل و مادرجون ، خاله جون برا شب یلدا آمدن

تهران و من کلی برا همشون دلتنگ بودم ولی ایت قدر خسته از کار بودم که

نشد درست و حسابی ازشون پذیرایی کنم ما به جای 4 شنبه 5 شنبه رو

جشن گرفتیم Melon food and drinks

تولد دایی علی هم بود ما براش کیک و پلیور کادو خریدیم 5 شنبه یه روز پر کار

برا من بود بابا آمد دنبالم و برا نهار رفتیم بیرون بعدش کلی گشتیم و شبش با کلی هدیه و میوه واجیل برگشتیم خونه ولی من نتونستم برا

بابایی چیزی بخرمممممممممممم 5شنبه هم شب خوبی بود کلی چیز های

خوشمزه خوردیم عکس انداختیم جای نی نی من کلی خالی بود

راستی یادم رفت برات بگم روز 24 آذر پسر عموی شما دنیا امد اسمش رو

امیررضا گذاشتند من و بابا به علت نداشتن مرخصی نتونستیم بریم رشت و

ببینیمش ولی گفتن خوشکله و شبیه ماهانه دیگه اینکه جمعه این هفته هم

بابا پیشم بود و دم ظهری با دایی علی رفتیم خونه خاله مهدیه همون خونه ای

که مستاجر توشه و ما قراره بریم اونجا بشینیمو دیدیم و بابا خیلی خوشش

امد اگه خدا بخواد اول بهمن می تونیم بریم خونه خودمون نمی دونی چقدر

خوشحالیم فندق من بابا که داره لحظه شماری میکنه منم به این فکر می کنم

که میشه دلتنگی های من تموم شههههههههههههههههه؟؟؟؟وقتی بابات

کنارم نیسن دلگیر و افسرده ام خیلی بهش وابسته شده شدم وقتی نیست

حوصله هیچ کاری ندارم اگه بریم خونه خودمون خیلی عالی میشه البته چون

بابا 25 فروردین امتحان داره قول دادم کاری بهش نداشته باشم که حواسش

جمع درسش باشه من کم کم به فکر خرید وسایل خونه ام دیگه جونم برات بگه

که وامی که 8 ماه منتظرش بودم درست شد و به همین زودی پول پیش

خونمونو جور میکنیم و همین باعث میشه خیال بابا کلی راحت بشه خدارو

هزار مرتبه شکر من همه زندگیمونو میسپارم دست خدا نی نی ناز من .

راستی یه چیز در گوشی بگم بخندی نازدوردونه من خاله مهدیه اسمتو

گذاشته عباس قلی هی میره بازار لباس های بچه گانه میبینه میگه کی

عباس قلی میاد من براش بخرمممممممممممم منم تو دلم کلی می خندم

خوب فدات بشم ما ما نی دوباره زودی میام و بهت سر میزنم امروز که بابایی

رو دیده بودم سرما خورده بود هواشو داشته باش کمکش کن بزار از پس کاراش

بر بیاد تو میتونی از اون بالا مراقب همه چی باشی کمک بابا باش تا کمتر فکر

و خیال کنه پشتش باش مامان جون من و بابا خیلی خیلی دوست داریم و

همه تلاشمون برای راحتی و آسایش تویی که هنوز نیومدیییییییییییییییی.. بهترین تصاویر در بهار بیست www.bahar-20.com

قوربون دوستای گلم برم م م م م کم کم به همتون سر میزنم از اینکه

همراهیم میکنید و منو تنها نمی زارید ممنونممممممممممممممم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (31)

مامان صفا
5 دی 90 20:54
به به میبینم دست پر اومدی گلم همیشه خوش باشی،.. راستی مامان فهمیمه (نی نی از بهشت) تو بیمارستان احتمالا زایمان زودرس داره براش دعا کنی تو وبلاگ تربچه در موردش نوشته..
جغله کوچولو
6 دی 90 1:25
سلام . وبلاگ خیلی خوبی دارین تبریک میگم. باعث افتخارمه که در لیست دوستان شما اسم من هم باشه. خوشحال میشم به وبلاگ من تشریف بیارین. سلامت موفق و پاینده باشید www.jegheleh.niniweblog.com
مامان دیانا
6 دی 90 15:59
سلام خانمی خدارو شکر که اوضاع و احوال بر وفق مراده خوش باشین عزیزم و ایام به کام
نی نی توپولی
6 دی 90 18:53
انگشتر جدید با نگین سبز مبارک... قدم نو رسیده مبارک (امیر رضا) یلداتونم مبارک... تولد دایی علی هم مبارک... وامتونم هم جور شد مبارک ...نصف نصف انشاله خونه خریدنتون
مامان آناهل
6 دی 90 21:05
ای داد .فدای تو بشم عباسقلی . قربونت بشم که اینقد مظلومی کاکل زری
مامان صدف
7 دی 90 9:16
خدا رو شکر که همه چیز امن و امانه. و طبق خواستتون پیش میره. امیدوارم هر چه زودتر و با خوشی و شادی زندگی مشترکتون رو شروع کنید.
مامان ترنم کوچولو
7 دی 90 11:56
سلام.همیشه ایام به کامتان باد.دیگه به ما سر نمی زنین؟منتظرتونیم
مامان ماهان
11 دی 90 9:59
سلاااااااااااااااام خوشحالم که همه چیز بر وفق مرادته الهی همیشه شاد و خوش باشین
سمانه مامان پارسا جون
13 دی 90 17:54
سلام خانومی خوبی؟ کجایی پیدات نبود خیلی وقته اینجور که معلومه حسابی سرگرمید ایشاا... که همیشه شاد باشی عزیزم
الهام (مامان لنا)
16 دی 90 12:38
سلام عزیزم میبینم که این عباسقلی خان هنوز نیومده کلی مشغولت کرده همیشه شاد باشی تو اون عکس که جای لنا خالی بود کریسمس سال قبله که ما ارمنستان بودیم البته هوا خیلی سرد بود لنارو نبردیم.
مامان عسل و آریا
16 دی 90 14:00
سلامممممممممممم عزیزم.انگشتر مبارکخانمی.ممنونم گلم که سرزدی
مامی مائده
16 دی 90 15:00
چه عجب تشریف اوردی خانم خانوما اخ جووووون پس عروسیتون نزدیکه ما هم دعوتیم دیگه اره؟؟
الهام مامان رامیلا
16 دی 90 16:49
سلام عزیزم دلم برات خیلی تنگیده بود خدا رو شکر که همه چی داره کم کم جور میشه ای وای من عباس قلی چرا بچه مون اسمش می مونه روشا به خاله اش بگو انشالله که همیشه خوش باشی
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
16 دی 90 17:55
انگشتر جدید با نگین سبز مبارک... قدم نو رسیده مبارک (امیر رضا) یلداتونم مبارک... تولد دایی علی هم مبارک
دخترم عشق من
17 دی 90 10:28
سلام انگشترتون مبارک باشه ایشالله همیشه خوش باشین و خوشبخت . ایشالله یه روز هم تولد نی نی شما رو تبریک بگیم
سمانه مامان پارسا جون
17 دی 90 21:02
سلام عزیزم خوبی؟ ممنون بابت تبریکت گلم میبوسمت
عروسکم پرنیا
18 دی 90 10:20
سلام چه جالب تولد من هم 24آذره به هر حال قدمش مبارکه
مامان ترنم کوچولو
19 دی 90 12:13
سلام.منتظر نوشته جدید هستیم.
مامان مبینا
19 دی 90 23:40
خوشحالم که خوشحالی.بوووووووووووووووووووس
مامان آینده
20 دی 90 14:14
سلام به همه مامانا ای ووبلاگ ودیدم و جالب بود خوشحال میشم یه سری به وبلاگ نی نی من که هنوز نیومده بزنید وبرام نظر بزارید
مامان علی خوشتیپ
21 دی 90 13:59
همیشه خوش و سلامت باشید
مامان آرین
21 دی 90 15:12
دوستم سلام ، دلم تنگ شده بود اومدم حالتو بپرسم
مامان سارا
22 دی 90 9:10
سلام دوست خوبم . همونطور كه قول داده بودي ديدم بهمون سر زدي. ما هم نكرديم نامردي و به تو سر زديم. دوست مهربونم هميشه شاد شاد شاد باشي و روزهات پر از خوشي و سلامتي باشه عزيزم.
معصومه مامان سهند
22 دی 90 18:43
همیشه خوش و خرم باشید و شادددددددددددد
سارا(مامان سوگل)
24 دی 90 10:18
سلام عزیزم.پسر عمو دار شدن نی نیه آینده مبارک.
مامان امیرناز
24 دی 90 19:47
سلام عزیزم معلومه که سرت شلوغه سر نمی زنی خوش باشی
مامان ماهان
25 دی 90 10:02
سلام عزیزم عباس قلی جون چطوره
بزرگمرد كوچك نريمان
26 دی 90 3:02
سلام دلمون چقدر تنگ شده بود ها يه عالمه بوس
مامان ترنم کوچولو
26 دی 90 17:47
سلام عزیزم تاخیرت طولانی شداومدی خبر بده.منتظریم
مامان صدف
27 دی 90 12:47
کاجایی؟