روزتولد من و روز زن
سلام قند عسلم چه طوري؟ مي دونم، خيلي وقته نشده بيام برات بنويسم از تنبلي خودم بوده عزيزم يعني هم تنبلي و هم بيحوصلگي نمي دونم چمه ها ولي اصلا" حال ندارم شديدا" دلم مي خواد برم شمال يه كمي تفريح كنم هميشه فصل بهار كه مياد من تو يه حال و هواي ديگه هستم خاطرات گذشته ها هميشه مياد تو ذهنم از بچگي تا به حال و دوري از خونواده م از يه طرف ديگه، بابا جون مي خواد 3 شنبه من و تنها بزاره بره رشت همون 3شنبه هم نتيجه امتحانش مياد هرچي خدا بخوا د .
از خودم برات بگم عزيزم هفته پيش مامان جميل اينجا بود البته خيلي زود رفت 4 شنبه شب رسيد تهران چون من و بابا خريد داشتيم تا دير وقت بيرون بوديم و نشد ببينيمش 5 شنبه از سر كار كه برگشتم رفتم يه دوش گرفتمو با بابا رفتيم بيرون برا مامان جميل يه چيز كوچيك خريديم و رفتيم ديدينش شبش هم همگي به مناسبت تولد من بيرون بوديم بعد از شام رفتيم پارك آب و آتش و تو شهر گشتي زديم تا رسيديم خونه 2 شب بود و من از خستگي بيهوش شدم جمعه نهار مهمون داشتيم خاله مهديه و صنم و مامان جميل ميومدن خونه ما خيلي خوش گذشت منم با امكانات كم خونه دانشجوييمون ازشون پذيرايي كردم و مامان جميل ساعت 4عصر رفت لاهيجان. عصر جمعه هم تو خونه بوديم و با بابا فيلم جشن نامزديمونو تماشا كرديم واقعا" كه زود گذشت انگار همين ديروز بود خلاصه زندگي همينه ديگه ميادو ميره نازنازكم.
روز شنبه تولدم بود كه همزمان با روز مادر شد .هم دوستان و خانوادم بهم تبريك گفتند اس ام اس و تلفن. از همشون ممنونم امسا ل براي تولدم كاري نكردم اخه من عادت داشتم هر سال براي تولدم يه جشن كوچولو بگيرم اما امسال اصلا" حوصله نداشتم براي روز تولدم هم همون 4 شنبه كه رفتيم خريد بابا برام 2 تا مانتو خريد يكي صورتي يكي هم كرم مامان جميل هم برام يه دستگاه دي ويدي خريد دستشون درد نكنه .
ديروز با بابا رفتيم پارك و كلي قدم زديم بعدشم يه چيزي خورديم و امديم خونه الانم بابا خوابيده امان از باباي خواب الوي تو تا وقت پيدا كنه مي خوابه
دوستاي مهربونم با تاخير و شرمندگي روز زن وروز مادر رو بهتون تبريك ميگم اميد وارم ساليان سال در كنار خانوادتون به خوشي زندگي كنيد دوستون دارم
اينم عكس منه كه بابايي اون شب رفتيم بيرون ازم گرفت
عكس جمعه عصر ،حميد خوش تيپ خودمممممممممم
اينم منننننن