زندگی پر از عشق منو شوشوزندگی پر از عشق منو شوشو، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

داستان شیرین یک عشق

اولین حضور

امروز صبح این قدر غرق در خاطره پارسال بودم که تصمیم گرفتم حتما تو وبت ثبتش کنم. پارسال 5شنبه نهم خرداد اولین بار از وجودت باخبر شدیم.حوالی عصر بود ساعت 4چند تا بی بی چک تو کشوی چوبی وسط هال بود که 2-3تاشو چند روز قبل امتحان کرده بودم و نتیجه منفی شد مشغول تمییز کاری بودم کارم تقریبا تمام بود یهو وسوسه شدم اون یکی باقیمانده رو هم امتحان کنم حمید مخالف بود یعنی اون چند روز بس که مخش رو خورده بودم دیگه ذوقی نداشت ولی من امتحان کردم و دیدم بلههههههه وروجک ما امده وبا کلی خوشحالی خبرو ابلاغ کردمممم .بعدشم رفتیم 2تایی بیرون رفتیم سمت ونک 1مانتو بارداری ابی خریدم و یک کفش و روسری شاممونم بیرون خوردیم کلی پیاده روی کردم و 3تا بی بی چک دیگه هم خری...
9 خرداد 1393

حرف های نا گفته تو این 1ماه

سلام به همه دوستای گلم امدم کلی براتون حرف بزنم پس خودتونو اماده کنین که این پستم خیلی طولانیه   سلام پسر قشنگ مامان روز ها تند تند میگذرن و تو داری بزرگ میشی  قد می کشی تپل میشی و همه زندگی من و بابا میشی. این قدر وقتم با تو پره که تقریبا نمیشه به هیچ کاری برسم اگه کمک های مامان جمیل نبود مجبور بودم همش تو خونه بشینم الان که بزرگ تر شدی با هم میریم بیرون و تو هوا میخوری و لذت میبری عسلکم. اخرین بار وقتی 3ماهت تموم شد برات پست گذاشتم ولی بعدش دیگه وقت نشد تو این مدت خیلی کارا کردیم عزیزم.حالا یکی یکی برات مینویسم. یکشنبه 31/1/93 روز مادر بود واولین سالی بود که با امدن تو مادر شدن رو ت...
29 ارديبهشت 1393

ارتین 3ماهه و یک مامان گیجججججج

سلام به روی ماه همگی چقدر بد بخوای تند تند حرف بزنی و از همه چی هم بخوای بگیییی چرا تند تند؟ خوب برا اینکه الان ارتین خوابه و اندکی بعد حتما" بیدار میشه و عمرا" بزاره من پشت سیستم بشینم. ارتین کوچک قصه ما 28 فروردین 3ماهش تموم شد شکر خدا کلی تپلی مپلی شده 24فروردین بردیمش چک اپ: اخرین وزنش 5/750و قدش 58.خانوم دکتر گفتن همه چیزش نرماله و یک قطره تجویز کردن برا دلدرداش اخه شبها نمیخوابید  وبیشتر اوقات در حال گریه بود. اما جدای اون دارو از اونجایی که من خودم دکترم پی برده ام بچه ام از گرسنگی بی حوصله و نق نقو هست این شده که الان بیشتر سر ساعت بهش شیر خشک میدم و ارتین چون سیره ، سرحال با همه بازی میکنه خوابش هم تنظیم شده و شبا رو خوب ...
30 فروردين 1393

امدم یا یک عالمه حرف و عکس

سلاممممممممممم بدا یادم نمیاد کی امدم تا کجا نوشتم از چی نوشتم اصلا" فکر نمیکردم تو اپ کردن وبلاگم این قدر تنبل باشم البته تنبلی که نبود کمبود وقت بود و سر شلوغی الانم پسری رو پامه از فر صت استفاده کردم . به طور خلاصه تعریف میکنم چی شد و این 1ماهو چی کار کردیم. بابا حمید چهارشنبه 21 اسفند امد لاهیجان و مامان جمیل و مامان بزرگم مارو تنها گذاشتن فکر کنم اون شبم مثل هر شب ارتین خان نخوابید 5شنبه شب مامان جمیل امد از ارتین نگه داری کرد و من و شو رفتیم بیرون تا من یکم خرید کنم...امسال از لحاظ عیدی خیلی سال خوبی بود به بابا حمید یک تبلت مارک اپل هدیه دادن ما چون تبلت داشتیم تصمیم گرفتیم بفروشیمش و یه چیز دیگه بگیریم این شد که یک دوربین دجیتال...
18 فروردين 1393

اولین پست 93

سال نو بر همه دوستان گلم مبارککککککککککک مهمون داشتم نی نی داری داشتم مهمونی میرفتم اصلا" وقت نکردم بیام براتون بنویسم ولی بزودی با 1پست پر عکس میام انشاالله. سال خوب خوش پر از موفقیت و شادکامی داشته باشین. ...
7 فروردين 1393

سه تا عکس دست اول

دیروز عصری وقتی با پسری تنها بودم شیطنت های مادرانه ام گل کرد پسری رو رو شکم گذاشتم رو تشکش پسرم تو سه حرکت تونست کامل بایسته وگردنشو نگه داره قوربونش برم مننننننن. تازه پاهاشو میکشه رو تشک دوست داره به جلو حرکت کنه حالت 4دست و پا ولی به جای جلو میره عقب اینجا ارتین 43روزشه و یکشنبه 11اسفند هست ...
12 اسفند 1392