روز های ما داره تند تند میگذره
سلام نفسم عشقم جونممممممممممممم
ببین چقدر روز های باهم بودمون داره زود زود سپری میشه. هنوز ندیدمت نمی دونم داری اون تو چی کار میکنی؟؟ ولی دلم داره برات پر میکشه...
دیشب خوابتو دیدم بعدش از خواب پریدمو دیگه خوابم نبرد. این روز ها خیلی متغیرم حالت های مختلفی امده سراغم سرگیجه و ضعف و تنگی نفس و ... دکتر تو این شهر نمونده که نرفته باشم بیشتر به خاطر اینکه از سلامتی تو مطمئن بشم و همه باهم به این عقیده بودند که همه این احساسات از وجود شماست.
قوربون خدا برم واقعا تو کارش ،تو نظم و ترتیبش موندم احساس می کنم وقتی یک زن بارداره یک معجزه واقعی در درونش داره شکل میگیره و خیلی خیلی به خدا نزدیک تره.
از این حرف ها که بگذریم فردا بابا حمید میاد میاد پیشم و چند روزی می مونه خیلی خوشحالمممممممممممم چون واقعا دوری از بابایی برام خیلی سختتتتتتتتتتتتتتته اما چاره ای نیستتتت.
کوچولو جون نی نی خاله مهدیه نیومده رفت حتما حکمتی توش بوده .نشد شما یه همبازی هم سن و سال خودت داشته باشی. اما عوضش نی نی عمه فاطی اسما خانوم 20اسفند دنیا میاد .
دیگه برات بگم که برای هفته 11 نوبت سنو گرفتم یعنی میشه 1 اسفند اما من که تا اون موقع طاغت نمیارم برای شنبه هم یه وقت گرفتم که وقتی بابا اینجاست باهم بریم سنو تا دو تایی ببینیمت.قول بده حسابی خوشحالمون کنی. سرومرو گنده باشیییییییییییییییییییییی.
وای که دارم برای شنبه لحظه شماری می کنمممممممممممممممم.
قوربون ماه کوچولوی خودم برم منتظرم ببینمتتتتتتتتتتتت بی صبرانه.