سلام سلام به روی ماهت
سلام جوجو طلای مـامـی خوبی دلبندم؟
من هر روز میام یه سر کوچولو بهت به تو و دوستات میزنم تا ب یه انرژی مثبت تا شب به کارام برسم.
امروز یه کم خوا ب موندمو ده دقیقه دیر کردم تو اتوبوسم که نگو نمی دونی چقدر شلوغ بود بیشتر ا ز کار رفت و آمد خسته ام میکنه اگه یه جوری می شد بتونیم برگردیم شمال خیلی بهتر بود ناز نازک ، هم هواش سالم تره و هم مشکلات زندگیش کمتر ، ولی به خاطر شرایط کاری بابایی چاره ای جز این نداریم. تو برا ما ها دعا کن بزا ر کارا مون درست شه. چند روزی نگران مامان جمیل بودم آخه قلبش درد می کرد حالا دیروز خیالم راحت شد چون اقای دکی بهش اطمینان داد که قلبش سالمه فکر کنم یه کم استرس ماما نی رو داره آخه مامان جمیل و پدر جون جز من دیگه دختری ندارن خوب حالا که می خوان شوهرش بدن نگرا نن مامان جمیل همیشه بهم میگه تا خودت مادر نشی نمی فهمی من چی می گم. حالا ببین کی من این حرفا رو به تو خوشگلم بزنم !!! امروز شاید بابایی رو ببینم بیچاره دیروز تا ده شب کار می کرد تا خواستیم با هم حرف بزنیم پشت گوشی بی هوش شد لالا کرد قدرشو بدونا مامانی خوب دیگه برا امروز بسه خیلی پر حرفی کردم.